پارمیس
ازآنچه که هستم و نیستم و ازآنچه که خواهم شد و یا نخواهم شد نیز ...از این همه ترس خستهام زمانی که مرا بوسیدی به دنیا آمدم زمانیکه مرا ترک کردی مردم ... و فقط زمانی که به من عشق ورزیدی زندگی کردم. خدایا به من شهامتی بده تا آنچه که میتوانم و فروتنی بده تا به آنچه که نمیتوانم اعتراف کنم
و تدبیری بده که تفاوت این دو را بفهمم. یک ثروتمند واقعی کسی نیست که بیشترین چیزها را هر روز صبح همه در مورد هوا حرف میزنند اما هیچ مراقب آیندهی خود باش، چرا که بقیهی زندگیت را عشق محو در نگاه یکدیگر شدن نیست، بلکه به بیرون نگاه کردن و به یک بهتر است که لحظهای ترسو باشی تا یک عمر مرده. میتوانی ناراحت باشی از اینکه گلها خار دارند. یا خوشحال باشی از کسی که مطالعه نمیکند هیچ مزیتی بر کسی که بیسواد است، ندارد. کتاب آرامترین دوست و صبورترین معلم است.
میترسم
انجام دهم
داشته باشد، بلکه کسی است که کمترین نیازها را دارد.
کس نمیتواند کاری برایش انجام دهد.
در آنجا خواهی بود.
مسیر نگاه دوختن است.
اینکه خارها گل دارند.